مها:بهترین هدیه خدا

اولین یادداشت وبلاگی

سلام دخترک نازم .خوبی مامانی .؟ البته که خوبی !!!! چون الان بدجوری داری تو دل مامانی وول میخوری اونم چه جورش نانازم قبل از اینکه این وبلاگ رو توسط دوستای نی نی سایتی کشف کنم .واست توی دفتر خاطرات مطلب مینوشتم .آخه من عاشق نوشتن توی دفتر خاطراتم .ولی تصمیم گرفتم اینجا هم واست بنویسم الان نزدیک ٣ صبحه و من از دست شیطونیهات خواب ندارم ولی صدای خرو پف بابا مهدی پیچیده تو اتاق .واااااااااااای خوش به حالش چه خواب نازی .ولی خوب منم با دختر نازم سرگرمم. امشب خونه دوستم (خاله زهرا) بودیم خوش گذشت .دفعه بعد حتما با هم میریم .البته اینسری هم بودی ولی تو دل مامانی . راستی فردا .اوه نه امروز وقت دکتر دارم بیتابم تا صدای قلب نازتو بشنوم ...
7 آذر 1391

یه مامان بی خواب

ای بابا منم درگیرم مثلا خواستم برم بخوابم .هی میگم بزار اینشم درست کنم بعد . قالب وبلاگ رو عوض کردم .اینجوری پیش برم تا ٦ صبح که بابایی بخواد بره سرکار من بیدارم . ذوق کردم هی ٢ بار ٢ بار میفرستم
7 آذر 1391